روزنگار خانم شین

ساخت وبلاگ
مرد گفت ارتفاع دیوارها 6 متر است. آنجا که هستی دلت برای همه چیز این طرف دیوارها تنگ می‌شود. حتی برای چیزهای احمقانه‌ای مثل ترافیک. در ترافیک ولیعصر بودیم. به دور و برم نگاه کردم. بازی رنگ بود و ازدحام آدمهایی که معلوم نبود وسط روز کاری چرا در خیابانها پرسه می‌زنند. می‌دانستم حق با مرد است. می‌دانستم که آدم ممکن است دلش برای شهر دیوانه و آدمهای دیوانه‌ترش هم حتی تنگ شود. گفت ورشکسته شده از همین کار ساختمان. همین کار ساختمان شغل عزیز لعنتی من بود که این همه سال نه می‌شد ولش کنم نه اینکه تمام و کمال دل بدهم بهش. شغلم برای من مثل یک همسر نه چندان خوشایند است که بهرحال دارم باهاش زندگی می‌کنم و خیل روزنگار خانم شین...ادامه مطلب
ما را در سایت روزنگار خانم شین دنبال می کنید

برچسب : تقدیم,همه,چیزهای,عزیز,لعنتی, نویسنده : 9mrsshin5 بازدید : 103 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 15:30

اگر گذر عمر، بعد از این همه سال راههایمان را به هم نمى‌رساند، چه بیهوده بود. به بیهودگىِ عمرى که بى‌عشق گذشته. بى‌ لمس تو و بدون بیدار شدن در آغوش تو و دیدن دوباره‌ى همه چیز از دریچه‌ى نگاه تو. به بیهودگىِ عمرى... بدون عبور از جنگلهاى مه‌آلود، بدون قدم زدن در سنگفرش خیابانها، بدون تماشاى غروب، بدون گوش دادن به ضربان قلبت، بدون شنیدن آن خشدارترین وقتِ صداى تو، بدون سیگار کشیدن با تو روى تراس بارانى، بدون تکیه دادن به تو در هر اندوه خانگى... اگر راههایمان به هم نمى‌رسید، جاى من و تو، در این همه عکس دسته‌جمعى خالى مى‌ماند، در این اشتیاق دوستانه، در جمعه شبهاى کافه، در کوچه باغهاى قدیمى، در شبانه‌ روزنگار خانم شین...ادامه مطلب
ما را در سایت روزنگار خانم شین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9mrsshin5 بازدید : 36 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 15:30

بعد از سه سال و اندی، بالاخره یخچال را 90 درجه چرخاندم و کمی جلوی پنجره‌ی سمت نوبهار را باز کردم. پسرک از همان اول نق زد که خیلی بد شد و راحت نمی‌شود رفت دم یخچال. شکمو. من این خانه را خیلی دوست دارم. بخشی از شکنجه‌ام همین بوده که مجبور بوده‌ام یخچال را بگذارم جلوی بهترین پنجره‌ی خانه. تنها پنجره‌ای که به جای گود روبرویمان به خیابان دید دارد. حالا که دوباره دارند ساختمان روبرویی را می‌سازند و تیرآهنهای زنگ‌زده‌اش با خمیازه‌ای طولانی از خواب بیدار می‌شوند، باید راهی برای نجات خوش‌بینی‌ام پیدا می‌کردم. حالا رفتن سر یخچال سخت شده اما از آن پنجره نور کمی می‌تابد روی پیشخوان، به گلدانها. یک شعاع با روزنگار خانم شین...ادامه مطلب
ما را در سایت روزنگار خانم شین دنبال می کنید

برچسب : پیروزی,نوبهار,یخچال,بعد,سال,خورده, نویسنده : 9mrsshin5 بازدید : 34 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 15:30

می‌گوید مهمترین ویژگی‌ات این است که «پیگیر» هستی. وقتی می‌پرسم پیگیر یعنی چه؟ می‌گوید ترکیبی از وظیفه‌شناسی و دنبال کردن وظایف و ... دوست ندارم پیگیر باشم. دوست ندارم مهمترین ویژگی‌ام این باشد. دوست دارم مهمترین ویژگی‌ام شاد بودن باشد. توانایی خندیدن در همه حال. انرژی زیادم. می‌گوید هیچکدام اینها به روزنگار خانم شین...ادامه مطلب
ما را در سایت روزنگار خانم شین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9mrsshin5 بازدید : 82 تاريخ : چهارشنبه 28 تير 1396 ساعت: 23:01

دیروزم را به آهستگی گذراندم. نه خیلی آهسته اما برای زندگی شلوغ من آهسته محسوب می‌شد. اینکه صبح بیشتر بخوابم. پسر را برسانم کلاس و بروم کارهای عقب افتاده را انجام بدهم. اینکه توی صف بنزین مغرم از حجم کارهایم تیر نکشد. ناهار هم نشستیم پشت یک میز چوبی و دو تایی پیتزا خوردیم. حتی آنقدر مرفه بی‌دردی شده روزنگار خانم شین...ادامه مطلب
ما را در سایت روزنگار خانم شین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9mrsshin5 بازدید : 107 تاريخ : دوشنبه 26 تير 1396 ساعت: 19:24

خبر کوتاه بود. مثل همه‌ی خبرهای بد. یا خبرهایی که می‌ترسی بد باشند. نمی‌شود طول و بسطشان داد. برای اینکه حواس خودم را پرت کنم شروع کردم به مرتب کردن خانه. لباسها. ظرفها. گلدانها. گلدان نارنجی تازه را در بالکن آویزان کردم. آن یکی را گذاشتم بالا. برگهای پتوس آویزان شد. نگاه کردم به برگها. نه نباید فکر روزنگار خانم شین...ادامه مطلب
ما را در سایت روزنگار خانم شین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9mrsshin5 بازدید : 101 تاريخ : شنبه 24 تير 1396 ساعت: 19:52

در ماشین را باز کردم ولى پیاده نشدم، نه که نخواهم. نمی‌شد. مغزم فرمان ایستادن نمى‌داد. خستگى با تمام زورش شانه‌هایم را به صندلى فشار مى‌داد. زنى از کنارم رد شد و نگاهم کرد. دو قدم برداشت و باز نگاه. بعد یک متر رفت جلوتر و ایستاد. چند قدم دیگر و دوباره مکث. در نگاهش عطوفتى نبود، فقط کنجکاوى. کنجکاوى روزنگار خانم شین...ادامه مطلب
ما را در سایت روزنگار خانم شین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9mrsshin5 بازدید : 47 تاريخ : چهارشنبه 21 تير 1396 ساعت: 18:48

1-      اسم مرد گل‌زاده است. زیادی شاعرانه است برای نگهبانی دادن در یک کارگاه خاک‌آلود. خم و راست شدن. چای آوردن و لیوان شستن. بعد به اسم خودم فکر می‌کنم. زیادی شاعرانه است برای پا گذاشتن روی ماسه و بتن. در آهنی را باز کردن. از کنار ستونهای لخت رد شدن و صبح تا شب پشت یک مانتیور قوز کردن. کاش می‌شد ش روزنگار خانم شین...ادامه مطلب
ما را در سایت روزنگار خانم شین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9mrsshin5 بازدید : 130 تاريخ : چهارشنبه 21 تير 1396 ساعت: 18:48

شاید تقصیر از ما باشد که هنوز به سایتهای ایرانی اعتماد می‌کنیم نمی دانم. از اسفند 89 دارم در پرشین بلاگ هم می‌نویسم. می‌شود 6 سال و خورده‌ای. در این 6 سال مرتب نوشته‌ام. اختلالات اخیر سایت چیزی حدود دو سال از آرشیو وبلاگ را نابود کرده است. پرشین بلاگ در این مورد هیچ توضیحی نمی‌دهد. هیچ. انگار نه خان روزنگار خانم شین...ادامه مطلب
ما را در سایت روزنگار خانم شین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9mrsshin5 بازدید : 52 تاريخ : چهارشنبه 21 تير 1396 ساعت: 18:48

در مسابقه ی «بدترین تصمیم گیرنده برای زندگی و آینده» برنده شده ام. نشسته ایم با چشمهای این روزها به جوانهایی نگاه می کنیم که فکر می کردند می دانند دارند کجا می روند. ما ایستاده ایم. جایی در میانه ی راهی که آن روزها فکر می کردیم به جایی دیگر ختم می شود. به آسمانی آبی تر مثلا. امروز کوهها پیدا نیستند. روزنگار خانم شین...ادامه مطلب
ما را در سایت روزنگار خانم شین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9mrsshin5 بازدید : 87 تاريخ : دوشنبه 19 تير 1396 ساعت: 19:29